مقدمه
تحقیقات به عمل آمده حاکی از آن است که عواملی مانند محدودیتهای حرکتی مچ پا، ضعف عضلانی و آسیب وارد بر گیرندههای حس عمقی واقع در لیگامان¬های جانبی مچ پای افراد با سابقه اسپرین مچ پا را مستعد آسیب مجدد میکند (1). علاوه بر موارد ذکرشده، نقص و اختلالات واضح در میزان حرکت مفصل و ایجاد محدودیت در دامنه حرکتی افراد دارای سابقه اسپرین مچ پا است؛ که آنها را در معرض وقوع مجدد اسپرین مچ پا قرار میدهد. درنتیجه تمرینات با هدف بهبود دامنه حرکتی میتواند در توانبخشی ورزشکاران دارای پیچخوردگی مزمن مچ پا و پیشگیری از وقوع مجدد اسپرین و بروز ناپایداریها مفید باشد (2). تمرینات و حرکات کششی و تقویتی جزء مهمی از درمان بیماریها و مشکلات مچ پا است. در بسیاری از ضایعات اندام تحتانی، مچ پا دچار محدودیت حرکتی شده و نیاز به بازپروری دارد. پس از آسیب دیدن مچ پا، تمرینات در مانی فرد را قادر به انجام فعالیتهای روزانه میکند. این تمرینات انرژی ازدسترفته مچ پا را بازمیگرداند. طبق تخمینهای صورت گرفته بیش از ۷۳ درصد از افراد مبتلا به کشیدگی رباط مچ پا، دچار بیثباتی مزمن میشوند (3). این بیثباتی مچ پا میتواند بیثباتی عملکردی باشد که بیثباتی عملکردی مچ پا با علائمی همچون خالی کردن مچ پا، ضعف، درد و نقص در عملکرد توصیف میشود بدون اینکه مفصل از لحاظ آناتومی دچار مشکل گردد. همچنین بیثباتی عملکردی مچ پا با تغییرات کنترل دینامیک پاسچر، تغییرات کینماتیک و کینتیک ارزیابیشده در حین انجام تمرینات ورزشی و تغییرات کینماتیکی راه رفتن در افراد با سابقه پیچخوردگی مچ پا میتواند کمک کند که این افراد پیچخوردگی مکرر داشته باشند و به بیثباتی مزمن مچ پا مبتلا شوند (4). روشهای تمرینی مختلفی برای بهبود بیثباتی مچ پا و تغییر کینماتیک و کینتیک اندام تحتانی استفاده شده است در همین راستا، در مطالعه کردی اشکذری و همکاران (۱۳۹۹) به مدت ۶ هفته تمرینات تقویتی تعادلی و هاپینگ بر کینماتیک اندام تحتانی ورزشکاران مبتلا به بیثباتی عملکردی مچ پا، نتایج نشان داد که هر دو تمرین هاپینگ و تقویتی تعادلی باعث بهبود زاویههای دورسیفلکشن، اینورژن و فلکشن زانو در تماس اولیه پا در دویدن در ورزشکاران گردیده است. اما تمرینات هاپینگ در بهبود زاویه فلکشن زانو در ورزشکاران مبتلا بیثباتی عملکردی مچ پا بهتر عمل میکنند (4). امیر خراسانی و همکاران (۱۳۹۱) گزارش کردند که افزایش انعطافپذیری عضلات ساق ورزشکاران دورسیفلکشن مفصل میدتارسال را کاهش میدهد. از منظر تحلیل بیومکانیکی این فرایند به دلیل الگوی جبرانی ناشی از پرونیشن بیش از حد مفصل ساب تالار و میدتارسال در مرحله استقرار مچ پا بر روی زمین حین گام برداری میباشد (5). هامچر و همکاران (۲۰۱۶) در تحقیقی به بررسی تأثیر بیثباتی مزمن مچ پا بر تغییر در کینماتیک مچ پا در حین دویدن پرداختند. کینماتیک اندام تحتانی ۱۲ ورزشکار تفریحی با بیثباتی مزمن مچ پا و ۱۲ شاهد سالم حین دویدن روی تردمیل بررسی شد. نتایج نشان داد تفاوتی در زاویه اینورژن/ اورژن و دورسی/پلانتارفلکشن مچ پا در حین دویدن افراد سالم و بیثباتی مزمن مچ پا ندارند ولی تنوع حرکتی اینورژن / اورژن در افراد بیثباتی مزمن مچ پا بیشتر میباشد (1). با توجه به تأثیرات مثبت تمرین درمانی و بازتوانی در افراد مبتلا به بیثباتی مزمن مچ پا و تأثیر مثبت اجرای تمرینات در مطالعات گذشته میتوان اذعان داشت برنامه توانبخشی برای افراد مبتلا به بیثباتی مچ پا بسیار حائز اهمیت است. برنامههای توانبخشی برای پیچخوردگی و بیثباتی مچ پا شامل: تمرینات قدرتی، تمرینات تعادلی، تمرینات عصبی- عضلانی، نواربندی کینزیولوژیک، تمرینات ثبات مرکزی، ماساژ و تمرینات تقویت حس عمقی میباشد (6). توجه به برخورداری از دامنه طبیعی حرکات مفصل مچ پا و انعطافپذیری مناسب بافتهای نرم اطراف مفصل، بهخصوص انعطافپذیری ساختارهای خلفی ساق پا برای انجام فعالیتهای مختلف، در افراد ورزشکار حیاتی میباشد. در همین زمینه، تمرینات کششی در اولویت بوده و بهصورت رایجی توسط درمانگران تجویز می¬گردند (7، 8).
همانطور که ذکر شد، مطالعات گذشته نشان دادهاند که افراد مبتلا به بیثباتی عملکردی مچ پا دچار تغییرات کینماتیک و کینتیکی اندام تحتانی میگردند؛ بنابراین تعیین کارایی انواع مختلف درمانها برای این عارضه از اهمیت بالایی برخوردار است. بااینحال، تحقیقات کمی در زمینه یافتن شیوهی درمان مناسب برای افراد مبتلا به این عارضه انجام شده است. همچنین هنوز محققان در مورد روشهای خاص درمانی که مورد تائید اکثریت باشد به توافق عمومی دست پیدا نکردهاند که این موضوع به خاطر پیچیدگیهای خاص این بیماری و روشهای مختلف درمانی میباشد. با توجه به دانش ما، تاکنون مطالعهای به مقایسه اثر تمرینات کشش عضلات ساق بر شاخصهای کینماتیکی و کینتیکی افراد مبتلا به بیثباتی مچ پا نپرداخته است، لذا پژوهش حاضر قصد دارد به این سؤال پاسخ دهد که آیا دو نوع شیوه کشش عضلات ساق بر منتخبی از شاخصهای کینماتیکی و کینتیکی مچ در دختران با درد بیثباتی مچ پا تأثیر دارد؟
روش شناسی
پس از ارزیابیهای پیشآزمون، گروههای مداخلهای به مدت شش هفته، به ازای هر هفته چهار جلسه و هر جلسه ۴۵ ثانیه به ازای هر الگوی حرکتی برای هر دو پا و در مجموع ۱۵ دقیقه به ازای هر جلسه تمرینی تحت تمرینات کششی عملکردی و فرا عملکردی قرار گرفتند و در ادامه شاخصهای موردنظر مجدداً برای هر دو گروه اندازهگیری گردید. در ابتدا از آزمودنیها در پژوهشگاه تربیتبدنی و با استفاده از دوربینهای آنالیز حرکت و فورس پلیت میزان دورسیفلکشن و پلانتارفلکشن و همچنین میزان نیروی عکسالعمل زمین اندازهگیری شد. سپس آزمودنیها به مدت شش هفته تحت تمرینات کششی قرار گرفتند و پس از شش هفته مجدداً میزان دورسیفلکشن و پلانتارفلکشن و نیروی عکسالعمل زمین محاسبه گردید.
مطالعه حاضر بر جامعه انسانی صورت گرفته، تحقیق کاربردی و از نوع نیمه تجربی است که دارای کد اخلاق با شماره IR.IAU.ET.REC.1400.020 از دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شرق میباشد و با دو گروه تجربی و یک گروه کنترل با طرح پیش آزمون-پس آزمون انجام شد. جامعه آماری تحقیق حاضر شامل بانوان در رده سنی ۲۰ تا ۳۰ سال با عارضه بیثباتی مچ پا بود که جهت درمان به بیمارستان فیروز گر و معیری در شهر تهران مراجعه کرده بودند. از بین این افراد ۲۴ نفر به کمک نرمافزار جی پاور بهعنوان نمونه آماری انتخاب شدند که بهطور تصادفی به گروه تمرینات کششی عملکردی (۸ نفر)، کشش فرا عملکردی (۸ نفر) و کنترل (۸ نفر) تقسیم شدند.
در زمان حضور آزمودنیها در آزمایشگاه، ابتدا کلیه مراحل آزمون برای آنها توضیح داده شد و آزمودنیها با امضاء فرم رضایتنامه کتبی رضایت خود را برای شرکت در پژوهش اعلام داشتند. سپس آزمودنیها فرم اطلاعات فردی را تکمیل کردند. در ادامه پای تکیهگاه آزمودنیها بر اساس خوداظهاری آنها مشخص شد. سپس اطلاعات آنتروپومتریک آنها شامل قد، وزن، سن، شاخص توده بدنی و میزان فعالیت آزمودنیها جمعآوری شد. در ادامه آزمودنیها با نحوه اجرای حرکات آشنا شده و سپس به مدت ۱۰ دقیقه به گرم کردن عمومی بدن پرداختند.
پس از تکمیل رضایت فردی و بررسی عدم آسیب و یا حتی سابقه آسیب در اندام تحتانی وعدم اختلاف طول اندام تحتانی، اندازههای آنتروپو متری شامل وزن، قد، طول اندام تحتانی و طول اندام فوقانی جمعآوری گردید.
در این پژوهش ابتدا شاخصهای کینماتیکی و کنتاکی شامل دورسی¬فلکشن، پلانتارفلکشن و نیروی عکسالعمل سطح در مرحله پیشآزمون مورد ارزیابی قرار گرفت. سپس آزمودنیهای گروه تجربی تمرینات کششی عملکردی و کشش فرا عملکردی را به مدت ۶ هفته، به ازای هر هفته چهار جلسه و هر جلسه ۴۵ ثانیه برای هر الگوی حرکتی برای هر دو پا زیر نظر محقق انجام داده و مجدداً آزمونهای مورد نظر در مرحله پسآزمون انجام شد.
جهت تعیین پارامترهای کینماتیکی، شامل زوایای مفصل زانو و تنه، ابتدا تعداد ۱۴ عدد مارکر غیرفعال (انعکاسی) بر اساس چیدمان مدل پلاگ– این- گیت بر روی نقاط آناتومیکی اندام تحتانی و فوقانی عضو برتر نصب گردید. این نقاط عبارتاند از: زائده آخرمی، زائده خاری مهره هفتم گردنی، ساکروم ، خار خاصرهای قدامی فوقانی ، برجستگی فوقانی استخوانهای ران ، وسط ران همراستا با سطح سهمی اندام، کندیلهای داخلی و خارجی ران، برجستگی قدامی درشتنی، قوزک داخلی ، قوزک خارجی ، برجستگی پاشنه و مفصل استخوان دوم کفپایی با بند اول انگشت دوم سپس آزمودنی در فضای بین دوربینها در وضعیت ایستا به مدت 5 ثانیه قرار گرفته و مختصات مارکرها ضبط گردید (7). برای اندازهگیری متغیرهای کینماتیکی از دوربینهای کینماتریکس با فرکانس ۱۲۰ هرتز استفاده شد. بدین منظور مارکرهای با قطر ۹ میلیمتری بهمنظور شناسایی مرکز مفاصل و محور هر سگمنت استفاده و نحوه نصب این مارکرها بر روی استخوانها بر اساس روش پیشنهادی مدل وایکان انجام شد که عبارتاند از: یک مارکر در ناحیه مچ پا بر روی سر استخوان متاتارس دوم مابین قسمت جلو و میانی پا، یک مارکر بر قسمت خلفی پا بر روی پاشنه، و در نهایت آخرین مارکر مچ پا بر روی قوزک خارجی پا قرار داده شد (9). جهت تعیین متغیرهای نیروی عمودی عکسالعمل زمین و تغییرات مرکز فشار کف پا طی راه رفتن از صفحه نیروی مدل کیستلر ساخت کشور سوئیس با ابعاد ۳۰ در۵۰ و با فرکانس نمونهبرداری ۱۲۰ هرتز استفاده شد. نیروی عکسالعمل زمین و موقعیت مارکرها با استفاده از مدل دینامیک وایکان پردازش و متغیرهای کینتیکی و کینماتیکی مفصل مچ شامل زاویه (درجه) و گشتاور (نیوتن متر بر کیلوگرم) محاسبه گردید. برنامه تمرینی گروه کشش فرا عملکردی بدین شرح بود که هر دو الگوی کششی در وضعیت نشسته (زنجیره باز) و ایستاده (زنجیره بسته) توسط خود فرد صورت میگیرد. در اولین الگوی حرکتی، فرد در وضعیت نشسته قرارگرفته به نحوی که زانو در وضعیت اکستنشن (وضعیت اول) و در وضعیت فلکشن (وضعیت دوم) قرار میگیرد. جهت کشش پلانتارفلکسورهای مچ پا در وضعیت اکستنشن زانو، فرد با اعمال کشش بر روی باندی که دور کف پا حلقه میگردد، پا را به سوی دورسیفلکشن میبرد و به مدت 80 ثانیه وضعیت را حفظ مینماید. در دومین الگوی حرکتی که خود دارای دو بخش است، روبروی دیوار و با دستان قرار گرفته بر روی دیوار به نحوی وضعیت ایستاده را اتخاذ مینماید که پای جلویی از مفصل زانو خم بوده و زانوی پای عقبی دارای اکستنشن (وضعیت اول) و فلکشن (وضعیت دوم) بوده و کف پا کاملاً بر روی زمین قرارگرفته و نوک پا به سمت جلو به موازات پای جلویی قرار میگیرد. حال تنه و بازوها را به سمت دیوار خم مینماید تا عضلات پلانتار فلکسور پای عقبی تحت کشش قرار گیرند (جدول 1).
برنامه تمرینی گروه کشش عملکردی مطابق الگوهای حرکتی که شبیه به فعالیتهای عادی روزانه آزمودنیها بود. در حقیقت، بر اساس ماهیت برنامههای کششی عملکردی، الگوی تمرینی در قالب راهنمایی جهت کشش مجموعه عضلانی گاستروسولیوس صورت گرفت. بدین نحو که ورزشکار راهنمایی میشد حین راه رفتن در طول فعالیتهای روزانه، طول گام خود را به نحوی افزایش دهد تا ضربه پاشنه به زمین در فاز ابتدایی ایستادن به بهترین حالت ممکن و همراه با اکستنشن زانو رخ دهد. لازم به ذکر میباشد که افراد حاضر در گروه کنترل نیز بدون اجرای برنامه کششی فعالیتهای روزمره خود را ادامه میدادند (5) (شکل 1).
پس از جمعآوری اطلاعات، بهمنظور نرمال سنجی یافتهها از آزمون شاپیروویلک استفاده شد. در بخش آمار استنباطی نیز برای تحلیل یافتهها از آزمونهای، تی زوجی و مستقل استفاده شد. تجزیه وتحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS نسخه ۲۵ انجام شد و سطح معنیداری در تمام آزمونها ۰۵/۰ در نظر گرفته شد.
نتایج
میانگین و انحراف استاندارد مشخصات فردی آزمودنیها شامل سن، قد، وزن و شاخص توده بدنی در جدول ۲ آورده شده است.
نتایج آزمون t زوجی یا وابسته در خصوص بررسی تفاوت میانگین زاویه دورسیفلکشن، پلانتارفلکشن و نیروی عکسالعمل زمین، پیشآزمون و پسآزمون گروه کنترل در جدول فوق نشان داد که در متغیرهای مورد بررسی پیشآزمون و پسآزمون گروه کنترل تفاوت معناداری وجود ندارد.
از سوی دیگر نتایج آزمون t زوجی یا وابسته در خصوص بررسی تفاوت میانگین پیشآزمون و پسآزمون گروه تجربی نشان داد که بین میانگین زاویه دورسیفلکشن، پلانتارفلکشن و نیروی عکسالعمل زمین پیشآزمون و پسآزمون گروه تجربی تفاوت معناداری وجود دارد (جدول 3).
در خصوص بررسی تفاوت میانگین متغیرهای تحقیق، پسآزمون گروه کنترل و گروه تجربی، نتایج آزمون t مستقل نشان داد که کشش عملکردی عضلات ساق پا بر میزان دورسیفلکشن، پلانتارفلکشن مچ تأثیر معناداری دارد و همچنین نیروی عکسالعمل ضربهای زمین وارده به مچ پا تأثیر معنی داری دارد (جدول 4).
بحث
نتایج این پژوهش نشان داد که شش هفته تمرینات کششی عملکردی بر میزان دروسی فلکشن مچ پای دختران با درد بیثباتی مچ پا تأثیر معناداری دارد. نتایج حاکی از افزایش معنادار میانگین زاویه دورسیفلکشن (۴ درجه) بود. این یافتهها با تحقیقات کورنوال و همکاران (۱۹۹۹) و مکلین و همکاران (۲۰۱۲) همسو است. یافتههای پژوهش حاضر مبنی بر افزایش دامنه حرکتی دورسیفلکشن مچ پا در گروه تمرینات کششی عملکردی تأیید این مسئله میباشد که دامنه حرکتی دورسیفلکشن در اثر تمرینات کششی افزایش مییابد. همچنین برتری تمرینات کششی عملکردی در مقایسه با تمرینات کششی فرا عملکردی را نشان داد (8، 10). دامنه دورسیفلکشن مچ پا در گروه تمرینات عملکردی با افزایش معنادار همراه بوده است. که این یافته پژوهش حاضر در خصوص افزایش میزان دورسیفلکشن مچ پا همسو با یافتههای جانسون و همکاران (۲۰۰۹) میباشد (11). با انجام تمرینات کششی عملکردی درواقع با افزایش دورسیفلکشن حاصل از برنامه تمرینی کششی عملکردی دیگر نیازی به حفظ وضعیت عدم قفلشدگی و بروز عدم همراستایی بیش از اندازه مفصل میدتارسال نبوده که این امر باعث ایجاد وضعیت طبیعی مکانیکال در مفصل و بهبود انرژی الاستیکی حاصل برای بیماران با عارضه بیثباتی مچ پا میگردد. این واقعیت در راستای نتایج تحقیق حاضر میباشد و همچنین از حیث نتایج با تحقیقات محققینی همچون لدر من (۲۰۱۳) همسو است (12). برنامه کششی عملکردی عمده مفاصل اندام تحتانی را درگیر مینماید و به دلیل افزایش ضربه پاشنه در حین گام برداری میتواند برای بیماران با عارضه مچ پا مؤثر باشد. این امر نیز به خاطر ماهیت وجودی تمرینات کششی که در زنجیره بسته عمل مینماید است. کوتاهی مجموعه عضلانی گاستروسولیوس باعث عدم قفلشدگی مفاصل میدتارسال به هنگام فاز استقرار شده که منجر به پدید آمدن دورسیفلکشن در سطح مفاصل میدتارسال و پلانتارفلکشن تالوس میگردد. این فرایند (دورسیفلکشن مفصل میدتارسال و پلانتارفلکشن تالوس) منجر به جابجایی تیبیا بر روی مچ پا به هنگام راه رفتن خواهد شد، اما این رخداد باعث تحمیل نیروها و حرکات جبرانی بر سیستم حرکتی نظیر فشار بیش از حد روی فاشیای پلانتار و بروز دفورمیتی در استخوانهای انگشتان پا خواهد گشت (13). شاید بتوان چنین اظهار نمود که افزایش جزئی گشتاور پلانتارفلکسوری در فاز انتهایی استقرار در گروه تمرینی عملکردی به دلیل بهبود کینماتیک پای ناشی از افزایش دورسیفلکشن فاز استقرار و به دنبال ان اصلاح وضعیت قفلشدگی مفصل میدتارسال باشد. در پژوهش حاضر تصور بر آن بود که تمرینات فرا عملکردی با تقویت عضلات مرکزی بتواند بر کنترل فیدفوروارد (تعدیلهای پاسچرال پیشبین) و فیدبک (تعدیلهای پاسچرال جبرانی) ورزشکاران مبتلا به بیثباتی عملکردی مچ پا اثر بگذارد و موجب بهبود تعادل در آنها شود. در کنترل فیدفوروارد تعدیلهای پاسچرال پیشبین بهگونهای است که فعالسازی عضلات پاسچرال اندکی پیش از وقوع حرکت در اندامها اتفاق میافتد. پیش فرض بر آن است که نقش تعدیلهای پاسچرال پیشبین به عنوان تولیدکننده نیروی گشتاور در مفصل برای به حداقل رساندن اغتشاش در پاسچر ایستاده است که در غیر این صورت این اغتشاشات با حرکات موردنظر همراه خواهد بود. نشان داده شده است که تعدیلهای پیشبین به تعدادی از عوامل شامل اندازه و جهت اغتشاش موردنظر، اندازه حرکت دلخواه و اجزای تکلیف پاسچرال وابسته است (1). نوع حرکت انتخابی تأثیر عمدهای بر تعدیلهای پاسچرال پیشبین در کنترل فیدفوروارد دارد، به گونه که سازگاری متناسب با تکلیف حرکتی اتفاق میافتد. در این پژوهش کشش عضلات ساق پا بهطور مجزا و مشخص در وضعیتهای متفاوت انجام شد، بهگونهای که احتمالاً سازگاریهای متناسب با وضعیتهای غیر عملکردی و بدون تحمل وزن بر روی پا (مفصل آسیبدیده) را در پی داشته است (14). یافتههای این پژوهش نشان داد که مقادیر نیروی ضربهای حاصل از نیروهای عمودی عکسالعمل زمین و زمان به اوج رسیدن این نیرو نسبت به درصدی از زمان فاز استقرار بین پیشآزمون و پسآزمون در گروه تمرینی عملکردی با کاهش معناداری همراه بوده است. همچنین این کاهش با افزایش دورسیفلکشن مچ پا در گروه تمرینی کشش عملکردی همراه میباشد. در مقابل، نیروی ضربهای عکسالعمل زمین در گروه تمرینی فرا عملکردی با افزایش معنیدار همراه بوده است. بررسی ادبیات پیشینه نشاندهنده این فرضیه است که وقتی عملکرد پا در مرحله انتهایی فاز استقرار به نحوی باشد که وضعیت سفتی افزایشیافته را اتخاذ نمایید، افزایش در نیروهای عکسالعمل زمین قابل پیشبینی خواهد بود (1). این تئوری توجیهکننده افزایش نیروهای عکسالعمل زمین در گروه تمرینی کشش فرا عملکردی میباشد. نیروی ضربهای و زمان رسیدن به اوج این نیرو نسبت به درصدی از فاز استقرار با کاهش همراه بوده است. توجیه وجود تفاوت در این نیروها بین گروه تمرینات عملکردی و فرا عملکردی در این تحقیق شاید ناشی در اثرگذاری تمرینات کششی بر دامنه حرکتی دورسیفلکشن مچ پا طی مرحله تحمل وزن و فاز استقرار نهفته باشد.
نتیجه گیری نهایی
نتایج این پژوهش نشان داد که اجرای پروتکل تمرینی عملکردی و فرا عملکردی کششی بر میزان دورسیفلکشن و پلانتارفلکشن مچ پای دختران با درد بیثباتی مچ پا تأثیرگذار است. همچنین مشخص گردید که انعطافپذیری عضلات در پی کششپذیری مجموعه عضلات گاستروسولیوس با تأثیر بر میزان دورسیفلکشن مچ باعث تسهیل گام برداری در مبتلایان به درد بیثباتی مچ میگردد بنابراین به این دسته از افراد استفاده از پروتکل تمرینی کششی عملکردی و فرا عملکردی توصیه میگردد.
ملاحظات اخلاقی
پیروی از اصول اخلاق پژوهش
تمامی آزمودنیها داوطلبانه در این پژوهش شرکت کردند و فرم رضایتنامه آگاهانه را امضا کردند. به آنها این اطمینان داده شد که اصل رازداری در حفظ دادهها رعایت خواهد شد و تمامی اطلاعات به دست آمده صرفاً جنبه تحقیقاتی خواهد داشت و هر زمان که بخواهند میتوانند از پژوهش خارج شوند. کد اخلاق این مقاله IR.IAUET.REC.1400.020میباشد.
حامی مالی
مقاله حاضر برگرفته از پایاننامه کارشناسی ارشد در دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شرق، گروه علوم ورزشی است.
مشارکت نویسندگان
تمامی مراحل تنظیم مقاله به عهده نویسنده اول و خانم سمانه کرجیبان ماهر بوده است و آقای دکتر بهزاد دیوکان مسئولیت انجام آنالیز آماری دیتاهای خام اولیه را به عهده داشتهاند.
تعارض
بنا به اظهار نویسندگان این مقاله تعارض منافع ندارد.