دوره 11، شماره 1 - ( 3-1404 )                   جلد 11 شماره 1 صفحات 78-64 | برگشت به فهرست نسخه ها


XML English Abstract Print


Download citation:
BibTeX | RIS | EndNote | Medlars | ProCite | Reference Manager | RefWorks
Send citation to:

Hashim H, Mohammed S A, Mohammed Ali B, Ismaeel S A, Nasir M. Biceps and Triceps Muscle Activation Under Progressive Loads: A Study on Functional Symmetry of the Upper Limbs. J Sport Biomech 2025; 11 (1) :64-78
URL: http://biomechanics.iauh.ac.ir/article-1-370-fa.html
هاشم حیدر، محمد سیف علی، محمدعلی بشار، اسماعیل صفاء، نصیر محمد. فعال‌سازی عضلات دوسر و سه‌سر بازویی در برابر بارهای پیشرونده: مطالعه‌ای در تقارن عملکردی اندام فوقانی. مجله بیومکانیک ورزشی. 1404; 11 (1) :64-78

URL: http://biomechanics.iauh.ac.ir/article-1-370-fa.html


1- دانشکده تربیت‌بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه دیاله، دیاله، عراق.
2- دانشکده تربیت‌بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه مستنصریه، بغداد، عراق.
متن کامل [PDF 2050 kb]   (134 دریافت)     |   چکیده (HTML)  (1037 مشاهده)
متن کامل:   (337 مشاهده)
مقدمه
تعادل عصبی-عضلانی نقش مهمی در بهبود کارایی حرکتی، ارتقاء عملکرد ورزشی و کاهش خطر آسیب‌های اسکلتی-عضلانی ایفا می‌کند؛ با این حال، این عامل تنها یکی از چندین مؤلفه مؤثر بر کنترل حرکات بدن است که در کنار هماهنگی ساختاری از منظر بیومکانیک، بازخورد حس عمقی و عوامل محیطی قرار می‌گیرد (1-3). هماهنگی میان گروه‌های عضلانی آگونیست و آنتاگونیست موجب اعمال نیروی مؤثرتر از طریق حفظ تعادل در فعالیت عضلات و ثبات مفصلی می‌شود (4, 5). تمرینات مقاومتی، به‌ویژه زمانی که با ساختار بارگذاری پیشرونده طراحی شده باشند، منجر به انواع سازگاری‌های عصبی-عضلانی می‌شوند؛ از جمله افزایش در فراخوانی واحدهای حرکتی، بهبود در نرخ شلیک واحدهای حرکتی، تقویت حس عمقی، و افزایش هماهنگی بین‌عضلانی (3, 5). چنین سازگاری‌هایی برای بهینه‌سازی مکانیک حرکت و عملکرد کلی سامانه عصبی-عضلانی حیاتی هستند (6).
تمرینات مقاومتی پیشرونده به‌طور گسترده‌ای به‌عنوان روشی مؤثر برای افزایش قدرت و هماهنگی عصبی-عضلانی، به‌ویژه در حرکات چندمفصلی و زنجیره بسته شناخته شده‌اند (7, 8). توانایی سیستم عصبی مرکزی در تنظیم پویای راهبردهای فراخوانی عضلات در پاسخ به تغییرات بار برای حفظ تقارن عملکرد عضلات دو طرف بدن ضروری است (9). با این حال، اینکه بارگذاری تدریجی تا چه میزان می‌تواند بر فعال‌سازی متقارن عضلات دو اندام تأثیر بگذارد، هنوز به‌طور کامل مشخص نیست. برخی مطالعات حتی با وجود استفاده از پروتکل‌های مقاومتی ساختاریافته، همچنان به وجود عدم تعادل‌های جانبی در فعال‌سازی عضلات اشاره دارند  (10).
هدف این مطالعه، بررسی اثرات بیومکانیکی تمرین مقاومتی با بارگذاری تدریجی بر تعادل عصبی-عضلانی در اندام فوقانی است. این پژوهش با تحلیل فعالیت الکترومایوگرافی (EMG) عضلات آگونیست و آنتاگونیست در شرایط زنجیره بسته، به دنبال شفاف‌سازی نحوه تأثیر افزایش تدریجی بار بر هماهنگی عضلانی و تقارن عملکردی بین دو اندام است. این رویکرد با جریان کلی تحقیقات بیومکانیک ورزشی در راستای به‌کارگیری تحلیل‌های کمی برای بهبود درک از عملکرد و بهینه‌سازی تمرین‌ها همسو است (10, 11). پرداختن به این موضوع می‌تواند بینش‌های ارزشمندی برای ارتقاء عملکرد ورزشی و طراحی مؤثرتر برنامه‌های توان‌بخشی فراهم سازد.
روش شناسی
شرکت‌کنندگان
در این مطالعه، ۲۲ مرد سالم با دامنه سنی ۲۳ تا ۲۶ سال شرکت داشتند. تمامی شرکت‌کنندگان سابقه قبلی در تمرینات مقاومتی داشتند و از مراکز تمرینی و آمادگی جسمانی مختلف شهر دیاله انتخاب شدند. حجم نمونه برابر با تعداد افراد واجد شرایطی بود که برای انجام این مطالعه میدانی در دسترس بودند و برای طراحی آزمایش درون‌گروهی و تحلیل‌های آماری مناسب در نظر گرفته شد. پیش از شروع مطالعه، رضایت‌نامه کتبی از همه شرکت‌کنندگان اخذ گردید. همچنین پروتکل پژوهش توسط کمیته اخلاق پژوهشی دانشگاه دیاله تصویب شد و تمامی مراحل مطابق با اصول اخلاقی اعلامیه هلسینکی اجرا شدند (12).
طراحی آزمایش
جهت ارزیابی تعادل عصبی-عضلانی، پژوهش به بررسی تقارن در فعال‌سازی عضلات اندام فوقانی در طول تمرینات مقاومتی زنجیره بسته با شرایط بارگذاری تدریجی پرداخت. تمامی تمرینات با استفاده از دستگاه مقاومتی چندکاره انجام شد تا موقعیت بدن در طول آزمایش کنترل‌شده و الگوهای حرکتی یکسان حفظ شود.
پروتکل تمرینی
روال آزمایش شامل ۱۲ جلسه تمرینی طی سه هفته بود (چهار جلسه در هفته). هر جلسه تمرینی از ساختاری استاندارد پیروی می‌کرد:
•    گرم‌کردن (۵ دقیقه): حرکات کششی پویای سبک و فعالیت‌های کم‌شدت با تمرکز بر اندام فوقانی.
•    تمرین اصلی: شرکت‌کنندگان در وضعیت ایستاده، حرکات فلکشن و اکستنشن آرنج را به‌صورت تکراری و در شرایط زنجیره بسته (با دست‌های ثابت‌شده بر دسته‌های دستگاه) اجرا کردند. در هر جلسه، سه سطح شدت بار مورد آزمایش قرار گرفت:
o    ۵۰٪ 1RM: تلاش سبک و زیرحداکثری؛
o    ۷۵٪ 1RM: شدت متوسط؛ که حد واسطی بین شدت پایین و نزدیک به حداکثر در نظر گرفته شد. این سطح براساس توصیه متخصصان، برای بررسی تغییرات در الگوی انقباض عضلانی انتخاب شد؛
o    ۹۰٪ 1RM: تلاش زیرحداکثری بالا و نزدیک به حداکثر؛ این شدت به‌گونه‌ای انتخاب شد که بدون ایجاد خستگی شدید، بار نزدیک به حداکثر فراهم شود تا اجرای یکنواخت حرکات حفظ گردد.
برای هر سطح از شدت، یک ست شش‌تکراری انجام شد. ترتیب اجرا از شدت کمتر (۵۰٪) به سمت شدت بالاتر (۹۰٪) بود. بین هر ست ۶۰ ثانیه استراحت در نظر گرفته شد تا از تأثیر خستگی جلوگیری شود.
•    سرد کردن (۵ دقیقه): حرکات کششی ایستا و فعالیت‌های هوازی سبک برای کمک به بازیابی.
این پروتکل بارگذاری پله‌ای امکان بررسی تغییرات فعال‌سازی عضلات را در یک طیف وسیع از شدت‌ها در طول یک جلسه فراهم نمود. ترتیب تدریجی بارها همچنین خطر آسیب را کاهش داده و سیستم عصبی-عضلانی را برای پذیرش بارهای بیشتر آماده می‌کرد.
ثبت فعالیت الکترومایوگرافی
فعالیت عضلات با استفاده از سیستم سطحی ۴ کاناله EMG  (مدل Delsys Trigno، شرکت Delsys، بوستون، آمریکا) ثبت شد. الکترودهای سطحی دوقطبی روی عضلات اصلی آگونیست و آنتاگونیست (عضلات دوسر بازویی و سه‌سر بازویی هر دو بازو) و مطابق با دستورالعمل‌های استاندارد ارائه‌شده توسط پروتکل Noraxon نصب گردیدند (13). در یک حالت، عضله دوسر نقش آگونیست (محرک اصلی) و عضله سه‌سر نقش آنتاگونیست را داشت و در پیکربندی معکوس، نقش‌ها به‌منظور تحلیل فاز برگشتی حرکت معکوس شد. برای کاهش تفاوت‌های بین‌فردی در نصب الکترود، تمامی نصب‌ها توسط یک پژوهشگر باتجربه انجام شد و با استفاده از نقاط آناتومیکی مشخص تأیید گردید. سیگنال‌های EMG با نرخ ۱۰۰۰ هرتز نمونه‌برداری شدند. سپس سیگنال خام با فیلتر باندگذر (۲۰ تا ۵۰۰ هرتز) پردازش شد تا مقادیر RMS برای هر تکرار محاسبه شود.
برای امکان مقایسه بین آزمودنی‌ها، دامنه EMG به‌صورت درصدی از حداکثر انقباض ایزومتریک ارادی (MVIC) نرمال‌سازی شد. مقدار MVIC برای هر عضله به‌عنوان بیشترین دامنه EMG به‌دست‌آمده در هنگام انقباض ایزومتریک علیه مقاومت غیرقابل حرکت تعیین شد (14). این روش نرمال‌سازی موجب شد تا مقادیر EMG گزارش‌شده بازتابی از سطح نسبی فعال‌سازی عضله باشند و امکان مقایسه دقیق‌تری هم بین افراد و هم بین سمت راست و چپ بدن فراهم گردد. در طول جمع‌آوری داده‌ها، خستگی عضلانی به‌دقت کنترل شد. شرکت‌کنندگان به فواصل استراحت استاندارد بین ست‌ها پایبند بودند و در صورت مشاهده نشانه‌های خستگی بیش از حد (لرزش عضله یا ناتوانی در اجرای صحیح حرکات)، اجرای مجدد آزمون پس از بازیابی کامل در دستور کار قرار گرفت. همچنین، شرایط آزمایش (مانند زمان اجرا، تنظیمات دستگاه و محیط آزمایش) در بین تمامی آزمودنی‌ها ثابت نگه داشته شد تا از ورود عوامل مداخله‌گر جلوگیری شود. این پروتکل دقیق، اعتبار و پایایی مقایسه‌های مربوط به فعال‌سازی عضلات آگونیست–آنتاگونیست و تحلیل تقارن دوطرفه را تضمین می‌کرد.
تحلیل آماری
تمامی داده‌ها با استفاده از نرم‌افزار آماری IBM SPSS نسخه ۲۴ تحلیل شدند. برای مقایسه فعال‌سازی عضلات بین اندام‌های راست و چپ در هر سطح از شدت بار، از آزمون t زوجی استفاده شد تا تقارن دوطرفه ارزیابی گردد. همچنین برای بررسی تفاوت دامنه EMG در سه سطح شدت (۵۰٪، ۷۵٪، ۹۰٪)1RM  از آنالیز واریانس یک‌طرفه با اندازه‌گیری‌های مکرر (One-way repeated measures ANOVA) استفاده شد. در صورت معناداری نتایج، از آزمون تعقیبی بونفرونی برای تعیین دقیق سطوح متفاوت بهره گرفته شد. سطح معناداری آماری برابر با 05/0 در نظر گرفته شد. اگرچه به‌دلیل ثابت بودن حجم نمونه، تحلیل توان آماری از پیش انجام نشد، اما اندازه اثر یا (η²) محاسبه گردید تا اهمیت عملی یافته‌ها فراتر از مقادیر p روشن گردد. نتایج به‌همراه مقادیر p و تفسیر اندازه اثر در جداول گزارش شد. تمامی مراحل تحلیل آماری بر پایه دستورالعمل‌های مطالعات ورزشی با اندازه‌گیری مکرر انجام شده و مفروضات نرمال بودن و کرویت داده‌ها بررسی و در صورت لزوم، اصلاح گرینهاوس-گیسر اعمال گردید. همچنین، در موارد مناسب، از فاصله اطمینان و اندازه اثر برای ارائه تصویری کامل‌تر از نتایج استفاده شد (15).
نتایج
پروتکل تمرینی با بارگذاری تدریجی، روند مشخصی از افزایش فعالیت الکترومایوگرافی را در عضلات آگونیست (دوسر بازویی) و آنتاگونیست (سه‌سر بازویی) با افزایش شدت بار از ۵۰٪ به ۹۰٪ 1RM  نشان داد. جدول ۱ مقادیر اوج RMS ثبت‌شده بر حسب میکروولت (μV)، را برای هر گروه عضلانی در سه سطح شدت تمرین خلاصه می‌کند.
همان‌طور که در جدول ۱ نشان داده شده است، فعالیت EMG عضله دوسر بازویی در هر دو سمت بدن از شدت ۵۰٪ به ۷۵٪ 1RM  به‌طور چشم‌گیری افزایش یافت (به‌طور میانگین حدود ۱۲٪)، در حالی‌ که افزایش آن از ۷۵٪ به ۹۰٪ 1RM  کمتر بود. عضله سه‌سر بازویی (که هنگام فلکشن آرنج به‌عنوان آنتاگونیست عمل می‌کند) نیز با افزایش بار، افزایش در فعالیت EMG را نشان داد (حدود ۲۶٪ از ۵۰٪ به ۷۵٪ 1RM)، که نشان‌دهنده هم‌انقباضی بیشتر برای تثبیت مفصل آرنج در برابر مقاومت‌های بالاتر است.
در شدت ۹۰٪ 1RM  ، تفاوت بین دامنه EMG عضلات در سمت راست و چپ بسیار ناچیز بود (مثلاً حدود ۱ میکروولت برای دوسر بازویی و ۲ تا ۳ میکروولت برای سه‌سر بازویی، که در محدوده انحراف معیار قرار داشت)، که نشان‌دهنده سطح تقریباً برابر فعال‌سازی عضلانی در هر دو بازو در بالاترین شدت تمرین بود. این همگرایی دوطرفه در سطح ۹۰٪ 1RM  نشان می‌دهد که در تلاش‌های نزدیک به حداکثر، سیستم عصبی-عضلانی واحدهای حرکتی را به‌طور متوازن بین دو اندام فراخوانی می‌کند.

شکل 1 دامنه EMG عضله دوسر بازویی (آگونیست) در بازوی راست و چپ در شدت‌های ۵۰٪، ۷۵٪ و ۹۰٪ یک تکرار بیشینه 1RM   را نشان می دهد. عضله دوسر بازویی در هر دو سمت، افزایش قابل‌توجهی در فعال‌سازی از ۵۰٪ به ۷۵٪ 1RM  نشان می‌دهد، در حالی که افزایش از ۷۵٪ به ۹۰٪ 1RM  خفیف‌تر است. هم‌پوشانی تقریباً کامل منحنی آبی (بازوی راست) و قرمز (بازوی چپ) در سطح ۹۰٪ 1RM  ، میزان بالای تقارن دوطرفه در فعال‌سازی عضله آگونیست در بیشترین بار را نشان می‌دهد. در شدت‌های پایین‌تر، اختلافات جزئی بین دو سمت مشاهده می‌شود (به‌طوری‌که بازوی غالب راست میانگین EMG کمی بالاتری در سطوح ۵۰٪ و ۷۵٪ دارد)، اما این تفاوت‌ها از نظر آماری معنادار نیستند و در شدت ۹۰٪ از بین می‌روند.

شکل 2 دامنه EMG عضله سه سر بازویی (آگونیست) در بازوی راست و چپ در شدت‌های ۵۰٪، ۷۵٪ و ۹۰٪ یک تکرار بیشینه 1RM  را نشان می دهد. عضله سه‌سر بازویی که در حرکت فلکشن آرنج عمدتاً نقش تثبیت‌کننده دارد، با افزایش شدت بار، فعالیت EMG  بیشتری از خود نشان داد که بیانگر افزایش نیاز به هم‌انقباضی برای حفظ پایداری مفصل است. منحنی‌های فعال‌سازی مربوط به سه‌سر راست (آبی) و چپ (قرمز) در طول سطوح مختلف شدت تقریباً به‌صورت موازی پیش می‌روند و در شدت‌های ۷۵٪ و ۹۰٪ 1RM  تقریباً با هم هم‌پوشانی دارند. این الگو نشان می‌دهد که هر دو بازو با افزایش بار، عضله آنتاگونیست را به‌صورت مشابه و فزاینده‌ای فعال می‌کنند که در نهایت به حفظ پایداری مفصل کمک می‌کند. مقادیر مطلق EMG عضله سه‌سر به‌مراتب کمتر از عضله دوسر است، اما با این حال، تقارن دوطرفه در فعال‌سازی این عضله آنتاگونیست، به‌ویژه در شدت‌های بالاتر، کاملاً قابل مشاهده است. تحلیل آماری نیز روندهای مشاهده‌شده را تأیید کرد. آزمون t زوجی افزایش معنادار (05/0> p) دامنه EMG  را در تمامی عضلات از سطح ۵۰٪ به ۷۵٪ 1RM  نشان داد. اگرچه از ۷۵٪ به ۹۰٪ نیز افزایش‌هایی مشاهده شد، اما این تغییرات در برخی عضلات از نظر آماری معنادار نبودند (به‌ویژه در عضله دوسر، که تفاوت بین ۷۵٪ و ۹۰٪ معنادار نبود و این امر بیانگر پدیده پلاتو است). نکته مهم دیگر اینکه، مقایسه‌های بین سمت راست و چپ در هر سطح شدت تمرین (۷۵٪ و ۹۰٪) تفاوت معناداری نشان ندادند (05/0< p)، که این مسئله تأیید می‌کند در شدت‌های متوسط تا بالا، فعال‌سازی عضلات بین دو اندام تقریباً متقارن بوده است. در سطح ۵۰٪ 1RM  اختلافات جزئی بین دو سمت مشاهده شد (که در آن، سمت غالب فعالیت کمی بالاتر داشت)، اما این تفاوت‌ها نیز از نظر آماری معنادار نبودند.

نتایج آزمون آنالیز واریانس با اندازه‌گیری‌های مکرر مطابق جدول ۲ نشان داد که شدت بار اثر معناداری بر دامنه EMG تمامی گروه‌های عضلانی دارد (001/0> p). اندازه اثرها (η²) نیز برای همه عضلات بزرگ بود (بین 66/0 تا 82/0)، که بیانگر تأثیر عملی قوی بار بر فعال‌سازی عصبی-عضلانی است. آزمون‌های تعقیبی نشان دادند که در تمامی عضلات، سطح ۷۵٪ 1RM  به‌طور معناداری دامنه EMG بالاتری نسبت به سطح ۵۰٪ ایجاد می‌کند (01/0>p). اما افزایش از ۷۵٪ به ۹۰٪ برای برخی عضلات معنادار نبود که با پدیده سکون مشاهده‌شده (پلاتو) هم‌راستا است. به‌طور خاص، برای عضله دوسر و سه‌سر بازویی در هر دو سمت، مقایسه ۹۰٪ با ۷۵٪، 05/0 <p به‌دست آمد که نشان می‌دهد فعال‌سازی عضلانی در شرایط حاضر ممکن است از سطح ۷۵٪ 1RM  به سقف نزدیک شده باشد.

با وجود اینکه مقادیر p در تمامی موارد نشان‌دهنده معناداری آماری قوی بودند، اما مقادیر اندازه اثر (η²) بر وجود تأثیر عملی قابل‌توجه بارگذاری تدریجی بر فعال‌سازی عضلات تأکید دارند. نکته جالب توجه اینکه در برخی موارد، با وجود افزایش عددی  EMG، تغییر معناداری بین شدت‌های ۷۵٪ و ۹۰٪ 1RM  مشاهده نشد، که این موضوع می‌تواند حاکی از پدیده‌ای به نام «سکون یا پلاتو در فعال‌سازی عصبی-عضلانی» باشد، به‌ویژه هنگامی که بار به مقادیر نزدیک به حداکثر می‌رسد. مشاهده این پلاتو در هر دو گروه عضلانی آگونیست و آنتاگونیست بیانگر آن است که در حدود ۷۵٪1RM  بخش عمده‌ای از واحدهای حرکتی عضله فعال شده‌اند و افزایش بار بیشتر، تنها منجر به افزایش جزئی یا محدود در دامنه EMG می‌شود. بنابراین، سیستم عصبی-عضلانی ممکن است پیش از رسیدن به حداکثر واقعی1RM ، به حالت تقریباً کامل از نظر فراخوانی عضلانی برسد، احتمالاً به‌دلیل محدودیت در جذب بیشتر واحدهای حرکتی یا افزایش نرخ شلیک آن‌ها در آن سطح از شدت. نتایج همچنین نشان داد که در بالاترین شدت تمرین، تفاوت بین اندام غالب و غیرغالب بسیار اندک و از نظر آماری معنادار نبود (05/0<p)، که این موضوع نشان می‌دهد تمرینات زنجیره بسته با شدت بالا می‌توانند موجب فراخوانی متوازن و متقارن عضلات در دو سمت بدن شوند. الگوهای EMG عضلات آنتاگونیست (سه‌سر بازویی) نیز با روند عضلات آگونیست (دوسر بازویی) همسو بودند و با افزایش بار، دامنه EMG آن‌ها نیز بیشتر شد؛ اگرچه مقدار مطلق آن‌ها کمتر بود. این افزایش هم‌انقباضی در عضلات آنتاگونیست در پاسخ به بارهای سنگین‌تر، نقش مهم آن‌ها در حفظ ثبات مفصلی و کنترل حرکت در برابر مقاومت را برجسته می‌کند.
بحث
هدف اصلی مطالعه حاضر، بررسی پاسخ‌های عصبی-عضلانی اندام فوقانی در طی تمرینات مقاومتی زنجیره بسته با بارگذاری تدریجی بود. یافته‌ها نشان داد که با افزایش شدت بار از ۵۰٪ به ۹۰٪ 1RM ، فعالیت الکترومایوگرافی در هر دو گروه عضلانی آگونیست (دوسر بازویی) و آنتاگونیست (سه‌سر بازویی) به‌طور معناداری افزایش می‌یابد. این نتایج بیانگر افزایش تدریجی در فراخوانی واحدهای حرکتی و هدایت عصبی به عضلات در پاسخ به بار بالاتر است، که با ادبیات علمی پیشین درباره سازگاری‌های عصبی ناشی از تمرینات مقاومتی همخوانی دارد (3, 7). افزایش مقادیر RMS در عضلات دوسر و سه‌سر بازویی در سطوح مختلف شدت بار می‌تواند حاکی از سازگاری‌های بیومکانیکی در راهبردهای فعال‌سازی عضلات باشد؛ به‌ویژه در پاسخ به نیاز برای تثبیت بیشتر مفاصل تحت بار سنگین. روندی مشابه در مطالعه ساچومل و همکاران گزارش شده است که نشان دادند تمرین مقاومتی می‌تواند به بهبود هماهنگی درون‌عضلانی و بین‌عضلانی منجر شود (6). علاوه‌بر این، مشاهده تقارن تقریباً کامل در فعالیت EMG بین دو اندام در شدت ۹۰٪ 1RM  ممکن است نشان‌دهنده نقش مؤثر تمرینات با شدت بالا در ایجاد تعادل عصبی-عضلانی دوطرفه باشد. این ویژگی در مطالعات پیشین از جمله پژوهش لفپارت و همکاران نیز مورد توجه قرار گرفته است که بر اهمیت تمرینات حس عمقی در ارتقاء ثبات مفصلی تأکید داشته‌اند (1, 10). از سوی دیگر، پدیده‌ ثبات نسبی در افزایش EMG بین سطوح ۷۵٪ و ۹۰٪ 1RM  می‌تواند به‌معنای رسیدن به سقف فراخوانی عصبی باشد. این پدیده ممکن است به دلیل محدودیت در فراخوانی بیشتر واحدهای حرکتی تند‌انقباض یا اشباع فرکانس‌های شلیک عصبی در شدت‌های نزدیک به حداکثر رخ دهد. آگارد نیز در مطالعات خود به چنین اشباعی در محرک عصبی تحت شرایط مقاومت بالا اشاره کرده است (3). افزایش فعالیت عضلات آنتاگونیست با افزایش بار نیز اهمیت دارد؛ چرا که این عضلات با ایجاد هم‌انقباضی به حفظ پایداری مفصل و کنترل حرکت در شرایط بار سنگین کمک می‌کنند. این هم‌انقباضی برای جلوگیری از حرکات ناخواسته یا سرعت بیش از حد مفصل حیاتی است و در چارچوب نظریه‌های کنترل حرکتی مبتنی بر حس عمقی، همانند آنچه در پژوهش باومایستر و همکاران مطرح شده، معنا می‌یابد (2).
از منظر کاربردی، این یافته‌ها به‌وضوح از استفاده تمرینات مقاومتی زنجیره بسته با بارگذاری تدریجی در برنامه‌های تقویت عضلانی و توان‌بخشی حمایت می‌کنند. ورزشکاران می‌توانند از طریق این تمرینات به بهبود تقارن نیروی تولیدی بین اندام‌ها و افزایش پایداری مفصلی دست یابند. همچنین در شرایط توان‌بخشی، به‌ویژه برای بیمارانی که در حال بازیابی عملکرد اندام آسیب‌دیده هستند، می‌توان از این نوع تمرینات برای بازگرداندن تقارن عصبی-عضلانی استفاده کرد. البته باید توجه داشت که تفاوت‌های فردی مانند سابقه تمرینی، ترکیب تارهای عضلانی، کارایی عصبی-عضلانی و میزان تحمل به خستگی می‌تواند بر نحوه سازگاری با بار تأثیر بگذارد (4, 7). لذا پیشنهاد می‌شود در مطالعات آینده، افراد بر اساس این متغیرها دسته‌بندی شده و تحلیل دقیق‌تری از الگوهای پاسخ عضلانی ارائه شود.
از محدودیت‌های مطالعه حاضر می‌توان به نمونه محدود شرکت‌کنندگان (مردان جوان) اشاره کرد که تعمیم‌پذیری نتایج را محدود می‌سازد. همچنین بررسی تنها سه سطح از شدت بار و نبود تحلیل در شرایط خستگی نیز از جمله محدودیت‌ها محسوب می‌شوند. پیشنهاد می‌شود در پژوهش‌های آتی، بررسی طیف وسیع‌تری از شدت‌ها (از زیرحداکثری تا حداکثری) و رفتار EMG در شرایط خستگی (مانند انجام ست‌های تا حد ناتوانی) در دستور کار قرار گیرد.
نتیجه گیری نهایی
مطالعه حاضر به درک بهتر سازوکارهای بیومکانیکی ناشی از تمرینات مقاومتی با بارگذاری تدریجی و تأثیر آن بر فعال‌سازی عصبی-عضلانی و تقارن دوطرفه در اندام فوقانی کمک کرد. تحت شرایط زنجیره بسته، افزایش شدت تمرین از ۵۰٪ به ۹۰٪ 1RM  موجب افزایش معنادار فعالیت عضلات آگونیست و آنتاگونیست شد. در بالاترین سطح شدت، تفاوتی از نظر آماری بین فعالیت عضلات دو سمت بدن مشاهده نشد که نشان‌دهنده تقارن بالای عملکردی در بارهای نزدیک به حداکثر بود. این نتایج به‌وضوح از نقش مثبت تمرینات مقاومتی تدریجی در افزایش فراخوانی واحدهای حرکتی و بهبود هماهنگی عضلانی حمایت می‌کنند. از منظر کاربردی، یافته‌ها نشان می‌دهند که استفاده از تمرینات مقاومتی زنجیره بسته با بارهای افزایشی، می‌تواند به بهبود پایداری حرکتی، کنترل بهتر عضلات و کاهش خطر آسیب منجر شود. در برنامه‌های توان‌بخشی، این نوع تمرینات می‌توانند ابزاری مفید برای بازیابی تقارن عملکردی بین اندام‌ها پس از آسیب باشند. در عین حال، مربیان ورزشی نیز می‌توانند از این رویکرد برای بهبود عملکرد دوطرفه در ورزشکاران استفاده کنند؛ به‌ویژه در رشته‌هایی که به هماهنگی دو اندام فوقانی نیاز دارند.
ملاحظات اخلاقی
پیروی از اصول اخلاق پژوهش

پیش از آغاز پژوهش، از تمامی شرکت‌کنندگان رضایت‌نامه آگاهانه کتبی اخذ شد. پروتکل پژوهش توسط کمیته اخلاق دانشگاه تربیت‌بدنی و علوم ورزشی دانشگاه دیاله مورد تأیید قرار گرفت و تمامی مراحل مطالعه مطابق با اصول اخلاقی بیانیه هلسینکی و اصلاحات بعدی آن اجرا گردید (12). شرکت‌کنندگان از حق انصراف در هر مرحله از مطالعه برخوردار بودند و تمامی اطلاعات شخصی آن‌ها محرمانه باقی ماند. هیچ‌گونه آسیبی به شرکت‌کنندگان وارد نشد و تمامی تمرینات تحت نظارت مربی متخصص انجام شد.
حامی مالی
این پژوهش هیچ‌گونه کمک مالی از سازمان های دولتی، خصوصی و غیرانتفاعی دریافت نکرده است.
مشارکت نویسندگان
حیدر هاشم: ایده‌پردازی، طراحی روش تحقیق، جمع‌آوری داده‌ها و نگارش پیش‌نویس مقاله؛ صفاء اسماعیل: نظارت علمی، تحلیل آماری، بازبینی و ویرایش نگارش؛ بشار محمد علی: مرور منابع، راه‌اندازی سیستم EMG، و تفسیر داده‌ها؛ سیف علی: هماهنگی با شرکت‌کنندگان، پشتیبانی روش‌شناسی و بازبینی؛ محمد ناصر: قالب‌بندی نهایی مقاله، تنظیم منابع و ویرایش نهایی.
تعارض
بنابر اظهار نویسندگان، این مقاله تعارض منافع ندارد.
نوع مطالعه: پژوهشي | موضوع مقاله: عمومى
دریافت: 1403/12/27 | پذیرش: 1404/1/23 | انتشار: 1404/1/23

فهرست منابع
1. Lephart SM, Pincivero DM, Giraido JL, Fu FH. The role of proprioception in the management and rehabilitation of athletic injuries. The American journal of sports medicine. 1997;25(1):130-137. [DOI:10.1177/036354659702500126] [PMID]
2. Baumeister J, Reinecke K, Liesen H, Weiss M. Cortical activity of skilled performance in a complex sports related motor task. European journal of applied physiology. 2008;104:625-631. [DOI:10.1007/s00421-008-0811-x] [PMID]
3. Aagaard P. Training-induced changes in neural function. Exercise and sport sciences reviews. 2003;31(2):61-67. [DOI:10.1097/00003677-200304000-00002] [PMID]
4. Folland JP, Williams AG. Morphological and neurological contributions to increased strength. Sports medicine. 2007;37:145-168. [DOI:10.2165/00007256-200737020-00004] [PMID]
5. Enoka RM, Duchateau J. Rate coding and the control of muscle force. Cold Spring Harbor perspectives in medicine. 2017;7(10):a029702. [DOI:10.1101/cshperspect.a029702] [PMID]
6. Suchomel TJ, Nimphius S, Stone MH. The importance of muscular strength in athletic performance. Sports medicine. 2016;46:1419-1449. [DOI:10.1007/s40279-016-0486-0] [PMID]
7. Škarabot J, Brownstein CG, Casolo A, Del Vecchio A, Ansdell P. The knowns and unknowns of neural adaptations to resistance training. European Journal of Applied Physiology. 2021;121:675-685. [DOI:10.1007/s00421-020-04567-3] [PMID]
8. Prentice WE. Open vs Closed Kinetic Chain Exercise in Rehabilitation. Rehabilitation Techniques for Sports Medicine and Athletic Training: Routledge. 2024;305-328. [DOI:10.4324/9781003526308-15]
9. Merletti R, Parker PJ. Electromyography: physiology, engineering, and non-invasive applications: John Wiley & Sons; 2004. [DOI:10.1002/0471678384]
10. Hamid JAK, Salama OA-I, Sadiq AJ, Jasim TA, Ismaeel SA. Three-Dimensional Quantitative Analysis of Kinematic Variables in Discus Throwing Performance. Journal of Sport Biomechanics. 2025;10(4):310-322. [DOI:10.61186/JSportBiomech.10.4.310]
11. Ismaeel SA. Comparing the Anthropometric Characteristics and Physical Fitness of the School-Students with High and Low Levels of Physical Activity. interventions. 2024;18:20.
12. Bibbins-Domingo K, Brubaker L, Curfman G. The 2024 revision to the Declaration of Helsinki: modern ethics for medical research. JAMA. 2025;333(1):30-31. [DOI:10.1001/jama.2024.22530] [PMID]
13. Konrad P. The abc of emg. A practical introduction to kinesiological electromyography. 2005;1(2005):30-35.
14. Farina D, Merletti R, Enoka RM. The extraction of neural strategies from the surface EMG. Journal of applied physiology. 2004;96(4):1486-1495. [DOI:10.1152/japplphysiol.01070.2003] [PMID]
15. Field A. Discovering statistics using IBM SPSS statistics: Sage publications limited; 2024.

بازنشر اطلاعات
Creative Commons License این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است.

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به فصلنامه بیومکانیک ورزشی می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 | Journal of Sport Biomechanics

Designed & Developed by : Yektaweb